سیمای ایمان در روایات
در فرهنگ اهل بیت علیهم السلام ایمان به اشکال مختلف تبیین شده و برای آن اقسام و درجات مختلف ذکر گردیده است. اکنون به دستهای از این روایات اشارهای خواهیم داشت.
1- اقسام ایمان
الف) ایمانی حقیقی
ایمان حقیقی ایمانی است که از شناخت ذات اقدس اله نشأت گرفته و چنان در دل و جان نفوذ کرده که منشأ آثار و برکات و طمئنینهی قلبی برای شخص مؤمن است. از اینروست که در روایتی از امیرالمؤمنین (عليهالسلام) ایمان به خدا به درختی مستحکم تشبیه شده است:
«الايمان شجرةُ، أصلها اليقين، و فرعها التُقی، و نورُها الحياء، و ثمرها السَّخاء»[21] «ایمان درختی است که پایه آن یقین، شاخ و برگ آن تقوی، نور آن حیاء و میوهی آن سخاوت و جود است.»
در این روایت به زیربناها و آثار ایمان پرداخته شده است. ایمان بر پایهی یقین استوار است و همانگونه که تمام درختان با شاخ و برگ خود دیده می شوند، ایمان نیز، با تقوای الهی شناخته می شود، نورانیّت آن به حیاء است و میوه و ثمرهی آن نیز جود و سخاء است.
همچنین رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) می فرمایند: :
«الایمان معرفة بالقلب، و قولٌ بالّلسان و عمل بالأرکان»[22] ایمان معرفت با قلب، گفتار با زبان و عمل به ارکان و جوارح است.
حقیقت ایمان آن است که علم و معرفتی را که ذهن انسان به آن رسیده، در قلب داخل شود و انسان آن را از زبان بیرون آورده، اعتراف و اقرارش کند و برای تصدیق عملی آن با اعضاء و جوارح، اعمالی را بجا آورد که متناسب با آنها باشد.
همچنین در کلمات حضرت امیر علیه السلام آمده است:
«اِنَ من حقيقة الإیمان أن تؤثرالحقّ وَ اِن ضَرَّک علی الباطل و اِن نفعک.»[23]حقیقت ایمان این است که حق و حقیقت را بپذیری و آنرا بر باطل اختیار کنی اگر چه برای تو ضرر دارد و باطل برای تو سود و منفعت دارد.
از این حدیث بوضوح فهمیده میشود که حقیقت ایمان این است که انسان حق را بر باطل ترجیح دهد گرچه آن حق در ضرر او باشد و باطل در نفعش – وقتی انسان حقیقت ایمان را داراست پروا نمیکند که در پذیرش حق بر سر او چه میآید ودر ترک باطل چه ضررهایی را متحمل میشود.
شرائط ایمان حقیقی
ایمان حقیقی و واقعی شرایطی دارد که آیه قرآن به آن اشاره میکند.
«فَلَا وَ رَبِّكَ لَا يُؤْمِنُونَ حَتىَ يُحَكِّمُوكَ فِيمَا شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لَا يجَِدُواْ فىِ أَنفُسِهِمْ حَرَجًا مِّمَّا قَضَيْتَ وَ يُسَلِّمُواْ تَسْلِيمًا»[24] (پس به پروردگارت سوگند، ایمانشان واقعی نیست، مگر وقتی که تو را در مشاجراتی که برایشان پیش میآمد، حَکَم قرار دهند و در دل خود نسبت به هر حکمی که راندی احساس آزردگی نکنند و حَکمیت را بدون چون و چرا بپذیرند.)
خداوند در این آیه سوگند یاد میکند مردم ایمان واقعی پیدا نمیکنند مگر اینکه سه شرط او را دارا باشند.
1- به هنگام اختلاف و نزاع، به پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) مراجعه کنند، نه به طاغوت.
2- در دل خود هیچ گونه احساس ضیق و دلتنگی از قضاوت پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) نکند.
3- در برابر قضاوت پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) تسلیم محض باشند.[25]
کمال ایمان همین است که در زندگی و حل اختلافات گوناگون به پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) و آل او مراجعه کنند. و هر حکمی که آنها صادر کردن آنرا باید بپذیرند. همینطور در زمانهی غیبت که زمام حکومت دست فقها جامع الشرایط است. ولی فقیه مدیر جامعه است، باید اینجور باشد و در برابر آنها تسلیم محض باشیم.
ب) ایمان عاریتی
در مقابل ایمان حقیقی ایمان عاربتی قرار دارد که ایمان متزلزل بوده و در مقابل تندبادی فرومیریزد و تنها کلامی بر زبان بوده و هیچ اثری برای شخص مؤمن ندارد.امیرالمؤمنین (عليهالسلام) در روایتی می فرمایند:
«ایمان دو گونه است، یکی ثابت و استوار در قلوب و دیگری موقت و عاریتی بین قلبها و سینهها و تا مدّت معلوم»[26]
در کتاب شریف اصول کافی بابی به نام «باب المعارین» یعنی کسانی که دینشان عاریهای است. برخی در دنیا دین دارند ولی هنگام مرگ، بیدین از دنیا میروند. مانند کسی که بر او حج واجب شود ولی به حج نرود یا کسانی که نکات اموال خودشان را نپردازند، هنگام مرگ به او میگویند «فلیمت إن شاءً یهودیّاً او نصرانیّاً»، یا یهودی بمیر یا نصرانی.[27]
از جمله کسانی که ایمانی آنها عاریتی است می توان به موارد زیر اشاره کرد:
ایمان موسمی و فصلی
بعضی انسانها فقط وقتی که احساس خطر کردند و کشتی خود را در آستانه غرق شدن دیدند، فریاد «یا الله» سر میدهند. ولی همین که از مشکل رهایی پیدا کردند و کشتی خود را در ساحل دیدند، مجدداً به سراغ غیر خدا رفته، شرک می ورزند.
«فَإِذَا رَكِبُواْ فىِ الْفُلْكِ دَعَوُاْ اللَّهَ مخُْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ فَلَمَّا نجََّئهُمْ إِلىَ الْبرَِّ إِذَا هُمْ يُشْرِكُون»[28]
گرایش های تقلیدی
ایمان برخی به خدا، به خاطر تقلید از نیاکان است، بدون هیچ دلیل و برهان منطقی. همچون ایمان بت پرستان که در جواب انبیاء میگفتند که ما این عقیده بت پرستی را از نیاکان خود گرفتهایم.
«قَالُواْ بَلْ وَجَدْنَا ءَابَاءَنَا كَذَالِكَ يَفْعَلُون»[29]
ایمانهای سطحی
ایمان برخی انسانها سطحی است. در لوح ضمیر و دلهای آنها نفوذ نکرده است.
«قَالَتِ الْأَعْرَابُ ءَامَنَّا قُل لَّمْ تُؤْمِنُواْ وَ لَاكِن قُولُواْ أَسْلَمْنَا وَ لَمَّا يَدْخُلِ الْايمَانُ فىِ قُلُوبِكُم»[30]
ایمان زبانی: ایمان برخی افراد از زبان آنها تجاوز نکرده و در دل آنها نفوذ نکرده است. این افراد در مقابل شداید و بلایا رنگ باخته و هنگام عمل میدان را خالی می کنند. صاحب چنین ایمانی در انتظار پیشامدها است که کدام طرف را انتخاب کند. قرآن مجید درباره چنین اشخاصی میفرماید:
«برخی از مردم، خدا را به حرف و ظاهر میپرستند و هرگاه به خیر و نعمتی میرسند، اطمینان خاطر پیدا میکنند و ذاکر به شر، فقر و آفتی برخورد کنند، از دین خدا برمیگردند. چنین کسانی در دنیا و آخرت زیانکارند[31]
ایمان گزینشی: «برخیها از اسلام و قرآن، فقط آنچه که نفع آنها است را میپذیرندو آنچه که مطابق با اهداف و امیال خود نمیبینند، نمیپذیرند. «وَ إِن يَكُن لهَُّمُ الحَْقُّ يَأْتُواْ إِلَيْهِ مُذْعِنِينَ»[32] افرادی میگویند، «نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ»[33]»[34]
2- درجات ایمان
در روایات معصومین علیهم السلام برای ایمانی درجاتی معیّن شده و ایمان حقیقتی دارای شدّت و ضعف معرّفی شده است. از اینرو ممکن است هر کسی به اندازهی ظرفیّت و میزان شناخت خویش از ایمان بهرهای را داشته باشد و هیچ کس نباید خود را دارای ایمان کامل و دیگران را محروم از نعمت ایمان بداند همچنانکه امام صادق (عليهالسلام) می فرماید:
«ایمان دارای ده درجه است همانند نردبان که پلّهای به پله دیگر بالا می رود، بنابراین، کسی که صاحب درجه ای از ایمان است، به کسی که صاحب یک درجه ایمان است، نباید بگوید تو هیچ ایمان نداری تا برسد به دهمی. بنابراین آنکه از تو پایینتر است او را ساقط نکن زیرا این کار باعث میشود کسی که بالاتر ا توست، تو را ساقط کند. وقتی میبینی کسی از تو در درجه ایمان پایینتر است، او را با رفق و مدارا بالا ببر ، و بر او چیزی را که قدرت ندارد و آن را مستأصل میکند تحمیل نکن،. کسی که مؤمن را از دین دور کند بر او واجب است که غلط و اشتباه خویش را جبران کند.»[35]
در این حدیث امام صادق (عليهالسلام) یک جامعه ایمانی و قرآنی را توصیف میکند که در آن کسانی که درجات بالایی از ایمان را دارند باید کاری کنند که افراد پایینتر در درجه ایمان، برای درجات بالاتر خودشان را آماده کنند و به دیگران چیزی راتحمیل نکند که بیرون از طاقت آنها باشد و همینطور تحقیرشان نکنند. در حدیثی از پیامبر اسلام(صلیاللهعلیهوآلهوسلم) به عالی ترین درجهی ایمان که همهی افراد در همهی مراتب باید برای رسیدن به آن تلاش کنند اشاره شد است. ایشان می فرمایند:
«أفضل الایمان أن تَعلَم اَنَّ الله معک حیث ما کنتَ.»[36] «بالاترین درجات ایمان این است که بدانی همانا خداوند همواره با توست، هر جا که باشی.»
این روایت معیّت خدا را با عنوان بالاترین درجهی ایمان معرفی کرده است یعنی قلب انسان این حقیقت قرآنی را باور کند که «الم یَعلَم بِاَنَّ الله یری»[37] لذا ما باید بیشتر توجه کنیم و هر روز ایمانمان را محک زنیم. چون کسی که بیدار است و به هدفش میخواهد برسد، باید به سمت جلو حرکت کند و اگر حرکت نکند و ایمان خویش را مورد محاسبه قرار ندهد و دو لحظه در یک حال بماند، مغبون است. پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) میفرمایند:
«من استوی یوماه فهو مغبون»[38] «کسی که دو روزش یکسان باشد، گرفتار غبن و زیان است.»
آیت الله جوادی آملی در تفسیر این حدیث میفرماید:
«منظور از روز در مقابل شب نیست، بلکه کسی که دو ساعت حتی دو لحظهاش یکسان باشد ضرر کرده است.»[39]
3- حلاوت ایمان
مانند دیگر عبادتهایی که از طرف شریعت مقدس اسلام فرض شده، ایمان نیز دارای حلاوت و شیرینی است که اگر در کام کسی باشد به هیچ قیمتی راضی نمیشود که آن را عوض کند. پیامبر(صلیاللهعلیهوآلهوسلم) حلاوت ایمان را برای کسانی میسر دانسته که دارای سه شرط باشند.
. 1- کسی که هیچ چیز برای او محبوبتر از خدا و رسولش نباشد؛ 2- کسی که دوست دارد از دین برنگردد ولو اینکه در آتش سوزانده شود و 3- کسی که حب و بغض وی برای خدا باشد. [40]
4- عوامل خروج از ایمان
همان طوری که خیلی چیزها باعث میشود که ایمان یک انسان مؤمن مستحکم شود، خیلی چیزها و کارها باعث میشود که ایمان انسان یا ضعیف شود و یا انسان از ایمان خارج شود. این بیرون رفتن از ایمان به این معنا نیست که انسان بیایمان میشود بلکه به این معنا است که انسان حقیقت ایمان را از دست میدهد. پس اگر انسان مقتضای ایمان را رعایت نکند از درجه ایمان خویش سقوط میکند. امام صادق (عليهالسلام) در این رابطه این چنین میفرمایند:
«کم ترین چیزی که باعث میشود انسان از ایمان خارج شود، این است که شخصی را برادر دینی خویش قرار دهد و اشتباهات و خطاهای او را میشمارد تا بواسطهی آنها روزی او را سرزنش و ملامت کند!»[41]
امام صادق(عليهالسلام) در این روایت یک رفتار اجتماعی را متذکر میشود که در معاشرت با اهل ایمان لازم است انسان از خطاهایی برادران دینی چشم بپوشد و گذر کتند نه اینکه آنها را جمع کند تا بوسیله آنها روزی او را مورد سرزنش قرار دهد!
5- آثار ایمان
ایمان انسان که به یک سو به خدا مربوط است و به جانب دیگری به خلق الله مرتبط میباشد. آثار و فوائد آن نیز به خود رابطه انسان با خدا، خلق و جامعه برمیگردد.
شهید مطهری (ره) آثار ایمان مذهبی را بطور کلّی به سه بخش تقسیم نموده است. 1- بهجت و انبساط؛ 2- نیکو ساختن روابط اجتماعی و 3- کاهش و رفع ناراحتیها [42]
اکنون نیز برخی فواید ایمان از دیدگاه قرآن و روایان بیان مینماییم.
الف) رسیدن به حیات طیبه
«مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِّن ذَكَرٍ أَوْ أُنثىَ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَيَوةً طَيِّبَةً وَ لَنَجْزِيَنَّهُمْ أَجْرَهُم بِأَحْسَنِ مَا كَانُواْ يَعْمَلُون»[43] «هر کس عمل صالحی را انجام دهد، چه مرد باشد، چه زن در حالی که ایمان دارد، حتماً زندگی پاک و پسندیدهای زندهاش میداریم. قطعاً مزدشان را نیکوتر از آنچه که انجام دادهاند، پاداش خواهیم داد.
تفسیر مجمع البیان پنج چیز را مصداق حیات طیبه دانسته است 1- رزق حلال؛ 2- قناعت و رضا نسبت به مقدرات الهی؛ 3- بهشت؛ 4- رزق روز به روز ؛ 5- حیات طیبه در قبر.[44]
اما تفسیر نور الثقلین در ذیل همین آیه روایتی از حضرت امیرالمؤمنین (عليهالسلام) نقل میکند که از ایشان در مورد مراد خداوند از آیهی «فَلتُحیینَّه حیاةً طیبةً»، سؤال کردند. ایشان در جواب فرمودند: مراد قناعت است.[45]
ب) مشمول رحمت الهی شدن
«فَأَمَّا الَّذِينَ ءَامَنُواْ وَ عَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ فَيُدْخِلُهُمْ رَبهُُّمْ فىِ رَحْمَتِهِ»[46] «اما کسانی که ایمان آوردند و عمل صالح انجام دادند، پروردگارشان آنان را رحمت خود داخل میکند.»
در این آیه ایمان و عمل صالح شرط داخل شده در رحمت الهی معرّفی شده و این رحمت الهی دنیا و آخرت را شامل است. دخول رحمت در دنیا مغفرت و ذنوب، وفور نعمت، رفع بلیات، کشف کربات، قضاء حاجات، توفیق عبادات و حفظ از خطرات است اما در آخرت آسان شدن حساب، سنگین شدن نامهی اعمال نیک، عبور از صراط و دخول بهشت می باشد.[47]
ج) رستگاری
یکی از فواید ایمان رستگاری در آخرت است.
«قَد أفلح المؤمنون»[48] «به تحقیق اهل ایمان رستگار شدند.»
علاّمه طباطبائی (ره) با استناد به قول راغب اصفهانی در معنای «فلاح» مینویسد:
«کلمه فلاح به معنای ظفر یافتن، به دست آوردن و رسیدن به آرزو است؛ این به دو نحو است: یکی دنیوی: امّا ظفر دنیوی، رسیدن به سعادت زندگی، به چیزی که زندگی را گوارا میسازد و در درجه اول بقاء و سپس توانگری و عزت است. امّا ظفر اخروی در چهار چیز خلاصه میشود، بقایی که فنا نداشته باشد، غنایی که دستخوش فقر نشود، عزتی که آمیخته با ذلت نباشد و علمی که منسوب به جهل نباشد. پس اگر دست یابی به سعادت را فلاح خواندهاند، به این عنایت است که موانع را شکافته، کنار میزند رخسار مطلوب را نشان میدهد.»[49]
د) بهترین بندگان خداوند شدن
یکی دیگر فواید ایمان بهترین خلق الله و بنده خدا شدن است.
«إِنَّ الَّذِينَ ءَامَنُواْ وَ عَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ أُوْلَئكَ هُمْ خَيرُْ الْبرَِيَّة»[50] کسانیکه ایمان آوردند و عمل صالح انجام داند همانا بهترین بندگانند.
ه) پوشاندن لغزشها و اصلاح کارها
«وَ الَّذِينَ ءَامَنُواْ وَ عَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ وَ ءَامَنُواْ بِمَا نُزِّلَ عَلىَ محَُمَّدٍ وَ هُوَ الحَْقُّ مِن رَّبهِِّمْ كَفَّرَ عَنهُْمْ سَيَِّاتهِِمْ وَ أَصْلَحَ بَالهَُم»[51] «کسانی که ایمان آورده و عمل صالح انجام دادهاند و به آنچه بر محمد (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) نازل شده که حق از سوی پروردگارشان، ایمان آوردند، خداوند گناهانشان را میبخشد و کارهایشان را اصلاح میکند.»
و) محبوبیت در دلها
«إِنَّ الَّذِينَ ءَامَنُواْ وَ عَمِلُواْ الصَّلِحَاتِ سَيَجْعَلُ لهَُمُ الرَّحْمَانُ وُدًّا»[52] «کسانی که ایمان آورده و کارهای صالح را انجام دادهاند خدای رحمان برای آنها محبتی قرار خواهد داد.»
ز) مشمول تشکّر الهی شدن
«فَمَن يَعْمَلْ مِنَ الصَّالِحَاتِ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَا كُفْرَانَ لِسَعْيِهِ وَ إِنَّا لَهُ كَتِبُونَ»[53] «هر کس عمل صالحی را انجام دهد و مؤمن باشد، کوشش او مورد ناسپاسی قرار نمیگیرد بلکه ما برای او ثبت می کنیم.»
ح) اثرات اجتماعی ایمان
ایمان علاوه بر اینکه بر فرد مؤمن برکات و فوایدی را به همراه می آورد در صحنهی اجتماع نیز منشأ اثر بوده و در راه تحکیم پیوندهای اجتماعی و تقویت روح زیست جمعی نقش بسیار مهمی را می تواند ایفاء کند. شهید مطهری در این زمینه می نویسد:
«آن چیزی که بیش از هر چند، حق را محترم، عدالت را مقدس، دلها را به یکدیگر مهربان و اعتماد متقابل را میان افراد برقرار میسازد. تقوا و عفاف را تا عمق جان و وجدان آدمی نفوذ میدهد، ارزشهای اخلاقی را اعتبار میبخشد. و همه افراد را مانند اعضای یکدیگر به هم پیوند میدهد، ایمان مذهبی است.»[54]
انسان امروزی به جهت خالی بودن از ایمان برای رفع مشکلات روحی و روانی خود به ایجاد و گسترش دیدگاههای فلسفی و روانی اقدام کرده است. اگر چه این گونه اقدامات تا اندازهای انسان را امیدوار و خوشبین کرده است، ولی هرگز نمیتواند شخصیت او را تحت الشعاع خود قرار دهد و رفتار او را تحت کنترل درآورد. انسان نیازمند عاملی است که همواره در دسترس باشد و جزئی از شخصیت او باشد، این عامل چیزی غیر از ایمان مذهبی نمیتواند باشد.[55]
نظرات شما عزیزان: